اسفند

12 اسفند 1397

بلدرچینی را از باران گرفتم| م. مؤید

  |جهان همیشه مسافتی نارساست! نرگسِ هنوز در هنوز ماند و/ کس خبرنکرد گاه/ نسترن/ در انتظار/ پر کشید گاه/ کوچه خیال/ دردمی گریزپای یاس فام […]
12 اسفند 1397

از کابوس تا رؤیا| حمیدرضا اکبری شروه

| کابوس چرا چیزی نگفتی! تا با قلبم گوش کنم تنها آغوش تو ست تمام حرف های ناگفته ام. حرفها که ناتمام نمی مانند؟ می مانند! […]
12 اسفند 1397

منتظرم باران بند بیاید| فریبا گرانمایه

لیوان چای به دست ، پشت پنجره می ایستم وبه حیاط کوچک مان نگاه می کنم که اولین باران پاییزگردوخاک ماههایش را شسته وسیلاب به راه […]
12 اسفند 1397

خوابی که دیر تعبیر شد!| ابوالفضل زرویی نصرآباد

روزی، روزگاری در ولایت غربت پادشاهی بود که هر شب یک خواب می‌دید. این پادشاه چهارصد و پنجاه تا خوابگزار داشت که هر کدام‌شان اهل یک […]